میگم تا چشت در آد

نتایج نظرسنجی ها در قسمت شناسنامه

میگم تا چشت در آد

نتایج نظرسنجی ها در قسمت شناسنامه

نتایج نظرسنجی در مورد بهترین خواننده ی پاپ

با سلام خدمت دوستان   

تقریبا ۲ ماه پیش بود که ایده ای مبنی بر انجام یک نظرسنجی برای انتخاب بهترین خواننده ی پاپ در چند سال اخیر به ذهنم اومد . طرح این سوال واسم سخت بود , چون گزینه ها به ۱۰ نفر محدود میشد و من باید تاپ ترین هارو انتخاب میکردم . که همین امر موجب از قلم افتادن خواننده های خوب و محبوبی مثل : حمید عسگری , رضایا , مهراز , حامی و ... شد . 

طبق این جامعه ی آماری کوچک احسان خواجه امیری پرطرفدارترین خواننده ی پاپ لقب گرفت . 

نتایج نظر سنجی : 

۱-احسان خواجه امیری ------------------  ۸۱ رای 

۲-محسن چاوشی  ----------------------  ۷۹ رای 

۳-محسن یگانه --------------------------  ۶۳ رای 

۴-رضا صادقی  ---------------------------  ۴۸ رای  

۵-فرزاد فرزین  ----------------------------  ۳۴ رای 

۶-علی لهراسبی  -----------------------  ۲۳ رای 

۷-بهنام صفوی  --------------------------  ۱۸ رای 

۸-مهدی مقدم  --------------------------  ۱۷ رای 

۹-علی عبدالمالکی  --------------------  ۱۴ رای 

۱۰-مجید خراطها  -----------------------  ۱۲ رای

آسمان

دوست دارم در افق پرواز کنم ,

          که به روی بوم نقاشی معشوقه افتم , 

   تا در آن من و خورشید و دریا و افق همسایه باشیم . 

آبی دریا , سرخی مغرب , لطافت آسمان 

                                            می ستایند 

زیبا تر از دریا چشمانش را 

          سرخی خیره کننده لعلهایش را 

                        و قلب پاکتر از آسمان و ابرهایش را 

آری , برای من  

رسیدن به تو , رسیدن به آسمان است . 

 

 

آهای طبیعت ! چیکار کنم ؟

سلامی دوباره به تمامی دوستانی که قدم رنجه فرمودن و کلبه ما رو مزین به کلیک های قشنگشون کردن .

یه چند وقتیه به این نتیجه رسیدم بهترین الگو برای آدم شدن ما آدما (!) همین طبیعت که خدای عزیز برامون تدارک دیده . 

این الگو هم زنده است , هم گویا و روشن و ساده . فقط دو تا چشم بینا میخواد که بتونی ببینیشو از نکات بزرگی که به چشم من و تو کوچیک میاد درس بگیری . (انقدر کوچیک میاد که اصلا دیده نمیشه)

می خوام تو این (مطلب)(قابل توجه انفجار) به چند بند از درس طبیعت اشاره کنم که شاید مورد توجه شما عزیزان واقع بشه . 

 

از همین شب و روز که عیانتر از همه چیز تو دنیاست شروع میکنم تا ببینیم چقدر درس میشه از همین پدیده گرفت . 

شب و روز یا بهتر بگم ماه و خورشید شاید الگوی وظیفه شناسی باشن . اونا همیشه بدون حتی یک ثانیه تاخیر سر کارشون میان و سر ساعت هم شیفتشونو عوض می کنن . به نظر شما اگه اونا هم بخوان مثل ما از کارشون دزدی کنن و هر موقع که میخوان بیان و هر وقت عشقشون بکشه برن ,  چه بلایی سر آدما میاد ؟ 

حالا اگه ما مثل اونا وظیفه شناس باشیم چی ؟ 

(قابل توجه مهران و سالار ) 

بعد از شب و روز نوبت به استاد عزیز (آقای/خانم) درخت می رسه . 

شاید همه با شنیدن اسم درخت یاد مهربونی و عطوفت درخت می افتیم . ولی درس امروز درخت مهربونی نیست . بیاید با هم یه نیم نگاهی به زندگی جناب درخت بندازیم , تو بهار شکوفه میده و اوج طراوت رو به زندگی تقدیم میکنه , تو تابستون هم با یال و کوپالش توی مزرعه فرمانروایی میکنه , ولی تو پاییز کم کم به روزای سخت زندگیش نزدیک میشه و تو زمستون همه داراییشو از دست میده , و به جای برگ , برف نصیبش میشه . 

اگر ما آدما یه همچین زندگینامه ای داشتیم احتمالا خود کشی آخرین تصمیممون بود , چون اصلا طاقت از عرش به فرش اومدنو نداریم . 

ولی درخت چی ؟ 

اون بازم از نو شروع میکنه و باز هم حاکم مزرعه میشه . درخت تا آخر الزمان هم نا امید نمیشه . 

آره , درخت درسای زیادی بهمون میده , اول از همه صبر , دوم استقامت و سوم امید و عدم یاس تو وجودش . زنده باد درخت , الحق که پادشاه طبیعت خودتی .  

پس بیاید این درس درخت رو سر لوحه زندگیمون قرار بدیم , زندگی واقعا قشنگ میشه . 

این درس از درخت منو یاد آیات ۵و۶ سوره ی مبارکه ی الشرح میندازه که اشاره به همراهی سختی و آسانی داره . 

بعد از درخت نوبت به چمن میرسه . 

به نظر شما چه درسی قشنگتر از اتحاد میشه از چمن گرفت . چمنها تا وقتی تنها هستن هیچ قشنگییو رو نمیتونن به مزرعه بدن , ولی وقتی در کنار هم و متحد می ایستن زیبایی متحیر کننده ای ایجاد میکنن که هر سر درد گرفته ای رو آروم میکنن . 

آفرین به همدلی چمن ها . ای کاش ما آدما هم انقدر همدل بودیم و هدف والی هممون یکی بود .  

حالا اگه نوبتی هم باشه نوبت کسی نیست , جز گل زیبای آفتابگردون . 

روی گل آفتابگردون در روز مثل  چشمای یه عاشق همواره معشوقشو دنبال میکنه , و وقتی خورشید به سمت افق میره , سرشو میندازه پایین و تا فرداش که خورشید بالا بیاد , آسمونو نگاه نمیکنه . به این هم توجه کنید که ستاره ها تا صبح براش چشمک میندازن ولی آفتابگردون هرگز به اونها توجهی نمیکنه . 

بله درسته , گل آفتابگردون سزاوارترین فرد برای نوبل وفاداری است .  

بیاید همه مثل گل آفتابگردون عاشق باشیم که به قول یکی از دوستان , عاشقی شرطی است برای آدمی . 

و اگه به کسی دست برادری میدیم تا آخرش پاش بمونیم . (قابل توجه بعضیا(خیلی ها)) 

تا به حال به رودخونه ها توجه کردید ؟ به نظر شما چرا همشون در آخر به دریا یا بهتر بگم هدفشون میرسن ؟ 

به نظر شما این به خاطر زندگیه هدفمندشون نیست ؟ 

اونها همیشه تو راه درست قدم میزارن , و هیچ وقت به بیراهه نمیرن . 

امیدوارم بتونم مثل اونها باشم تا منم به اهدافم تو زندگی برسم . (قابل توجه خودم) 

حالا بیاید به طبیعت اطرافمون یه نگاهی بندازیم . چه چیز نظرتون رو برای الگو برداری جلب میکنه؟ 

آسمان ؟ دریا ؟ جنگل ؟ آب ؟ خاک؟ 

من از این قضیه به یه نتیجه ی بزرگ رسیدم .  که خلقت این دنیا تمام و کمال رو اصول و حساب بوده , و خدای عزیز , راه و رسم آدمیت رو جلوی چشم هر بنی بشری قرار داده . 

فقط کافیه چشمامون رو بیشتر باز کنیم و اطرافمون رو بهتر ببینیم . این بهترین راه برای پیشرفت تو هر زمینه ای میتونه باشه . 

البته این نظر منه , و ممکنه درست و یا غلط باشه .   

به هر حال برای من خیلی جالبه که تو دنیای ما هر پدیده و حتی هر حیوانی نماد یک , خلق و خوی , خوب یا بده . 

مورچه نماد سخت کوشی , شامپانزه نماد وفاداری , آسمان نماد عطوفت , کوه نماد استقامت و آب نماد پاکی  و . . . 

من خودم به نوبه ی خودم سعی میکنم از این الگو ها به بهترین شکل استفاده کنم . 

و از خدا میخوام که فکر و ذهن منو برای شناخت خودش پویاتر از قبل کنه . 

(البته این و دو سه تا مطلب قبلی رو پارسال نوشته بودم و تو اون یکی وبلاگم بود که حالا دارم انتقال میدم اینجا )

چرا کسی نمی خندد ؟

چرا کسی نمی خندد ؟

یه چند روزیه که یه مسئله بدجور مخ منو کار گرفته و خیلی ناراحتم کرده . هر وقت پامو میذارم خیابون درگیر این مسئله میشم و . . . 

اگه دقت کرده باشید , دیگه هیچکس و توخیابون نمی بینید که خوشحال باشه یا بخنده . مگر اینکه دو تا دوست رو ببینید که لبخندکی رو به خاطر با هم بودن به لباشون بذارن . 

همه یه جورایی تو خودشون غرق شدن و کسی هم دست مدد به سمت کسی دراز نمی کنه . 

کسی از فراز زندگیش صحبت نمیکنه و همه از مشکلاتشون دم میزنن .   

دیگه چیزی برای کسی مهم نیست , مردم برای همدیگه بی اهمیت شدن و فقط دو قدم جلوتر از پاشون رو میبینن . 

دیگه صمیمیت همسایه ها رو نمیشه دید . 

انگار ستاره ها هم باهامون قهر کردن و چشمک زدن رو از ما دریغ میکنن . 

دیگه کسی به غزلیات حافظ اهمیت نمیده ! 

نمی دونم ! شما هم این مسائل و تو چشمان دوستانتون درک کردید یا نه ؟ 

انگار یه جورایی از خدا فاصله گرفتیم و به هیچ صدایی جز ندای مشکلات پاسخ نمیدیم . 

 امیدوارم روزی برسه که دیگه کسی به مشکلاتش بیشتر از زیبایی های زندگیش اهمیت نده و همه با هم امیدوارانه بخندیم . 

به نظر شما مشکل از کجاست ؟

تهران الوداع

سلام به همه ی دوستان 

تا چند روز دیگه سبک دیگه ای از زندگی واسه خیلی از ما عرض اندام میکنه و جریان رودخونه ی مهر مارو تو خودش غرق میکنه . 

دیگه وقت استراحت و تفریح و خوابیدن تا ساعت ۱۲ و ساعت ۲ شب برگشتن خونه و اینور و اونور رفتن و تا حدودی با دوستان بودن تمومه . 

حداقل واسه من دوری ۹ ماهه از این برنامه ها خیلی سخته , اما  دوری از یه چیز دیگه فضیه رو برای من طاقت فرسا میکنه که مطمئنم این قضیه واسه همه همشهریام که مثل من تو ماه مهر باید تهرانو ترک کنن هم صدق میکنه . 

بدون شک زیبا ترین اوقات تهران , بین ساعات ۱۱ تا ۲ شب خلاصه میشه .  

خیابونا خلوت تر از همیشه , کمتر کسی رو میشه تو پیاده روها دید , شاید تنها صدایی که شنیده میشه , آب جاری داخل جوی آبه , بعضی کوچه ها تاریک و بعضی ها هم روشن , دیگه چراغ نیمی از خونه ها خاموش شده , چه زیبا میشه وقتی نم نم بارون هم اضافه شه و کم کم رو به تندی بره . 

اون وقت میشه روشنی و تا مقدار کمی انعکاس نور چراغ برق هارو روی آسفالت کوچه ها و خیابون ها دید . راه رفتن وسط خیابونی عاری از هرگونه ماشین و موتوری که انتهاش به سختی دیده میشه وصف ناپذیره . انگار برای من این لحظات در شهری به بزرگی و شلوغی تهران از هر طبیعتی زیبا تره . 

داخل پارک هیچ کسی نیست .درختا با نسیم آرومی که شروع به وزیدن کرده آواز مستی از آب باران سر میدن .دیگه کمتر خونه ای رو میتونی پیدا کنی که چراغش روشن باشه . تک و توک زوج های تازه مزدوج شده رو میشه دید که غرق همدیگه شدن و هیچ توجهی به مشکلات فردا ندارن . خلاصه بیدار بودن و دیدن شهری که آسوده خوابیده قشنگیه خاص خودش رو داره . آسمونِ ابری از رسیدن نور مهتاب به شهر جلوگیری میکنه . 

کل شهر به خواب رفته , انگار زمان خواب منم فرا رسیده , تا چند ساعت بعد روی دیگه ی سکه بالا میاد و دوباره شلوغی و سرو صدا و . . . 

مطالب بالا شاید تو هر شهری صدق کنه , اما معماری شهر تهران این شهرو از همه ی شهرهای دنیا متمایز میکنه . میتونید درستی حرف منو با سوال از دوستاتون چه بالاشهری و چه جنوب شهری تایید کنید . 

به هر حال من هم مثل یکی از دوستای عزیزمون که رفته بود زیتون الوداع باید برای مدتی شبهای تهران الوداع داشته باشم .  

البته من سه سال با این مسئله مواجهم ولی بازم برام سخته .

امیدوارم دوستان منو ببخشن که نتونستم زیبایی شبهای تهران رو اونطور که هست بگم . 

آمریکا قهرمان بسکتبال جهان شد

آخرین بازیهای جام جهانی بسکتبال امروز به پایان رسید و طی آن آمریکا با برتری ۸۱ به ۶۴  

ترکیه ی میزبان را که برای اولین بار به فینال رسیده بود را شکست داد و پس از سالها به مقام قهرمانی رسید .

در دیدار رده بندی نیز لیتوانی با برتری ۹۹ بر ۸۱ صربستان را مغلوب کرد و به رتبه ی سوم قناعت کرد . در دیگر دیدار امشب آرژانتین در یک بازی مشکل توانست اسپانیا را با نتیجه ی ۸۶ بر ۸۱ شکست دهد و مقام پنجم را از آن خود کرد . 

لازم به ذکر است که در رده بندی امتیاز آور ترین بازیکنان , لوییس اسکولا از آرژانتین در صدر قرار گرفت و کرک پنی و کوین دورانت آمریکایی دوم و سوم شدند .

ماه عسل

برنامه ی ماه عسل رو حتما ببینید , خیلی خندس . 

اون سری ۴ تا جوجه ادعا که حرف زدن هم بلد نبودن , آورده بودن برنامه . مثل اینکه تو برنامه های جهادسازندگیه دانشگاه ها شرکت میکردن . آقا یقه ها رو نمیگی , تا زیر خرخرشون بسته بودنو حرفای قلمبه سلمبه میزدن . یکی نبود بگه آخه برادر من از یه چی بگو که دو زار ازش سر در بیاری . نه اینکه با حرفات افرادی هم که باهات هم نظرن رو , مخالف عقیده ی خودت کنی .

یکیشون تو برنامه یه تسبیح گرفته بود دستش و هی باهاش ور میرفت و یه جوری تابلو اونو میخواست به دوربین نشون بده . منم که افتاده بودم زمین و از خنده قل میخوردم .  

 یاد ماه عسل های فرزاد حسنی بخیر . . .

ساعت ۲ ظهر

چقدر بده آدم ساعت ۲ ظهر از خواب بلند شه ! 

عذاب وجدان واسه از دست دادن روزت یه طرف , فکر اینکه از بقیه ۶ ساعت عقب تری هم یه طرف