اینکه گاهی اوقات بشینی کاه کاه دفتر گاه گاه زندگیت رو ورق بزنی و گاها آه بر رفته ها و نرسیده ها بکشی و کمی قاه قاه بر اشتباهاتت بخندی . این شده دم دم و حال و روز کسی که نم نم به انتهای جاده ی ساده ی اولین راه خود رسیده .
که ها آمدند و نیامدند و چه ها گفتند و نگفتند و چه ها رقم خورد و نخورد , حاصل اش کتابی است سراسر درس برای آینده و ترس از اشتباهات گذشته , که بزرگترین ارمغانی بود که در این سفر برایم به جا ماند .
یاد اولین روز و اولین دوست و اولین شیطنت و اولین خاطره , تا حال و هوایی که در دل تک تک روزهای سخت و آسان نهفته بود , حسی میان شادی و ناراحتی برایم رقم زده . هر چه بود گذشت و ماند یادی در ذهن و لبخندی بر لب .
ّکاه کاه ِ دفتر گاه گاه جالب بود تا حالا به این دید بهش نگاه نکرده بودم
راستی سلام
سلام
ما اینیم دیگه
من قبل از اینکه تو وبم خاطراتمو بنویسم
تو یه دفتر مینوشتم
گاه گاه وختی کاه کاهشو ورق میزنم...
هرچه بود گذشت !
دفتر خاطرات دوستان حسابی خوندن داره .
بله تینا جان هر چه بود گذشت ...
عالی بود
ممنون
که ها آمدند و نیامدند و چه ها گفتند و نگفتند و چه ها رقم خورد و نخورد.
من عاشق همه اونایم که اومدن حتی اگه نموندن.یا اجازه ندادن من بمونم!
منم عاشق همه اوناییم که اومدن و با اومدنشون باعث ایجاد تغییرات خوب شدن . هر چند خیلی کم
هر چه بود گذشت و ماند یادی در ذهن و لبخندی بر لب
و شاید هم بغضی در سینه و نم اشکی بر چشم
.
.
.
مرسی عالی بوود
خب حاج آقا مسئلتن
این انتهای اولین جاده منظور کجا بوود؟
شاید . ولی خب معمولا بغض ها و اشک ها را باید برای خود نگه داشت و لبخندهارو آشکار کرد .
مرسی داش حسین .
این انتهای جاده در واقع انتهای درس بود
لینکت کردم
خیلی ممنون . من هم همینطور
سلام
هیچوقت خاطراتم رو ننوشتم عادت ندارم به این کار ولی تو ذهنم میمونه. اکثرن خاطرات خوب زندگیم به روزایی بر میگرده که با دوستام بود.
گاهی فک میکنم اگه نبودن من جز تلخی هیچی تو زندگیم نبود.
قشنگ بود و خواندنی.مرسی
سلام
منم تا قبل اینجا هیچوقت خاطراتم رو ننوشتم و همیشه تو ذهنم مرورشون میکردم . الانم بیشترشون تو همین مقوله جای میگیرن البته
منم همینطور . تا الان چهار سال با دوستام زندگی کردم و تو این مدت از کل ۲۰ سال قبل بیشتر خاطره جمع کردم .
خیلی ممنون
من۶ سال.شایدم ۸ سال که خاطراتمو مینویسم.
........جکیه خاطرات من!
پس حسابی خوندن داره
همش لبخندی بر لب ؟ چرا ؟
آخه دیگه به جز لبخند زدن کاری نمیشه کرد