میگم تا چشت در آد

نتایج نظرسنجی ها در قسمت شناسنامه

میگم تا چشت در آد

نتایج نظرسنجی ها در قسمت شناسنامه

جواب نامه ای به چهل سال بعد

به نام خداوندی که به تو قدرت داد تا امروز مرا بسازی و لعنت به شیطانی که تو را از رسیدن به کمال باز داشت . 

سلام بر محمد ۲۴ ساله ی عزیز 

نامه ات بدستم رسید . آهی از حسرت کشیدم آنچنان که قناری کنار دستم از ناراحتی من دق کرد . آه من از نرسیدن به رویاهای تو نیست بلکه قصه چیز دیگری است . خواسته های تو در کنار تواناییهایت , مرغوبترین حسرت دنیا را نثارم کرد . 

رویاهایت گرچه زیبا بود ولی کامل نبود . تو امروز مرا , آنچنان که آنروز خود میدیدی ساختی . ولیکن هرگز از بالا و پایین هایی که نوشتی , درکی نبردی . هرگز گذر متغیر ها را ندیدی . 

زمان همه چیز , حتی رویاها را با خود می برد و زندگی روزمره ی تو خواسته های جدیدتر و متفاوت تری بر تو عرضه می دارد . 

آری پارسال در رستورانی در پاریس هم شام خوردم و هم شرابی چند ساله نوشیدم . اهرام ثلاثه و عظمتش را یکجا با انگشتان چشمانم لمس کردم . دیوار چین نیز زیبا بود ولی . . .  

به آرزوهای دیگرت نیز جامه ی عمل پوشاندم . خوب بودم , صادق بودم , با منش بودم , بزرگ و محترم بودم و . . . 

اما افسوس که تو صفات انسانی ای را که هر احدی موظف به دارا بودنشان است را رویا و آرزو نامیدی . 

در گوشه ای از نامه به این اشاره داشتی که رویاهایت بلند پروازانه است ! ولی اینچنین نبود . 

بر خود گریستم که توقعت را این چنین دیدم . همانطور که گفتم زمان تغییر دهنده ی متغیرهاست و من و تو هر دو متغیریم . 

زمان تورا , من کرد و مرا او . تفاوت تو با من به مانند تفاوت من و اوست . البته اگر خدا خواهان وجود او باشد . تو آنچنان مصمم به من نامه نوشتی که انگار از وجود من مطلعی و ایمان به هستی من داری . 

این اولین خبط تو در راه رسیدن به من است . اینگونه نباش که برای بدی هایت دلیل ها عرض اندام میکنند . احترام , احترام میاورد . حرفت منطقی و درست . ولی نه در برابر هرکس . زیبا بود اینگونه برایم مینوشتی : به خود احترام بگذار تا دیگران نیز تو را محترم بشمارند . 

اکنون من نصایحی برای تو دارم . 

قبل از هر چیزی گذشت داشته باش . با گذشت به تمام خواسته هایی که از من داشتی میرسی , شاید همان روز . کینه را از خود دور کن , که کینه در ترازو از هر ناآدمی ای ثقیل تر است . حسادت به رقابت می رسد , جنگ به صلح می رسد , شب به صبح می رسد ولی سر انجام کینه تنها و تنها انتقام است .  

محمد جوان عزیز , هرگز به خودت دروغ نگو . هرگز خودت را گمراه مکن که با این کار تنها راه روح بلند پروازت را سد می کنی و نیز خودت را محدود به توانایی های دیگران میکنی . 

رویاهایت بوی دروغ میداد . به آینده ات بیاندیش , به روزگار من که از توست . آنچه را که دلت میخواهد از دنیا بخواه . آنقدر هم که می گفتند دنیا بد نیست . تنها و تنها حسرت من از این است که چرا تو از دنیا رویای هنگفتی درخواست نکردی

والسلام

نظرات 4 + ارسال نظر
عشق اسمانی جمعه 17 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 02:22 http://www.diadlove.blogfa.com

گذر لحظه هارو با یاد تو دوست دارم....

حتی تو این تنهایی...

حتی تو اون موقع هایی که با خودم خلوت میکنم...

تو همه لحظات خوبو بد یاد تورو دوست دارم...

با یاده تو زندگی کردن خیلی...زود میگذره....خیلی

احسان شنبه 18 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 02:10 http://ican65.blogsky.com

پستت خیلی قشنگ بود و متفاوت توی وبلاگ نویسا کم پیدا میکنم که نوشته هاشون تکراری نباشه وبلاگ شما هم برام تازگی داشت خوشم اومد از پستت چون متفوت بود.....
مخصوصا پست قبلی و این بامعنا بود امیدوارم ابتکار خودت باشه ...
ایول

ممنونم از لطفت . تمامشو خودم نوشته بودم .خوشحالم از اینکه مورد توجهت قرار گرفت .

فرخ شنبه 18 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 10:49 http://chakhan-2.blogsky.com

سلام ... محمد عزیز نامه هایت را خواندم و در آن دقیق شدم . ابتکاری زیبا و دوست داشتنی بود.
ما خود بهتر از هر کس دیگری میتوانیم خویشتن را داوری کنیم ... به شرطی که غل و غش در کارمان نباشد و خود را نفریبیم . ممنون

سلام
خوشحال شدم مورد پسندت واقع شد عمو جان .
حرفتون عین حقیقته .

ناهید کوچولوو سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 20:46 http://mohandes-kocholooo.tk/

امروز بالاخره تونستم دوتا نامه ها ت رو بخونم

زیبا بود تا حالا به 40 سال دیگه اصلا فکر نکردم ، چون همه اش احساس میکنم بیست و خورده ایی ، بیشتر عمر نمیکنم

عمر دست خداست ؛ اگه دست خودم باشه ، دوست دارم 35 سال عمر کنم و مرگم با اهدا عضو به پایان برسه

نامه ی دومی اون اخرین جمله اش که گفته بود رویای هنگفتی دریافت نکردی
خو با این وضعی که انسان میبینه ، دیگه براش امیدی نمیمونه رویاهای بزرگتری بخواد

کلا خیلی جالب بود ، مرسی محمد

ممنونم ازت که وقت گذاشتی و خوشحالم از اینکه مورد پسندت قرار گرفت . یعنی چی بیست و خورده ای ؟! ایشالا ۱۰۰ سال رو هم رد کنی ولی قبلش آرزو دارم هر چقدر که عمر میکنی خوب و سالم زندگی کنی . به نظر من آدم هر چی از دنیا بخواد حداقلش میتونه یه درجه پایینترشو بدست بیاره . رویات هر چقدر هم بزرگ باشه بازم بهش میرسی . یه بار امتحان کن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد