میگم تا چشت در آد

نتایج نظرسنجی ها در قسمت شناسنامه

میگم تا چشت در آد

نتایج نظرسنجی ها در قسمت شناسنامه

اولین روز مدرسه

شب قبلش از شوق فراوان خوابم نمی برد

شاید تا دم دمای صبح بیدار بودم

ساعت نزدیکای 6:30 بود که با صدای مادرم آروم بیدار شدم

همه چیز خیلی خوب بود

صبحانه ام رو خوردم و کیفم رو که عکس چوبین روش بود کولم انداختم و مشغول بستن بند کفشام شدم

پدرم با یه قرآن و مادرم با یه کاسه آب برای بدرقه ی من به حیاط اومدن

روپوش سرمه ایم که اسمم رو مادرم با نخ روی سینه اش دوخته بود رو هنوز دارم

احساس بزرگ شدن داشتم

انقدر ذوق زده بودم که تا مدرسه یک نفس دویدم

وقتی جلوی مدرسه انبوه مادرها رو دیدم کلی احساس غرور بهم دست داد که تنها تا مدرسه اومدم

حیاط مدرسه پر بود از بچه های هم سن و سال من

اولین کلاس بندی و اولین صف ایستادن و اولین صلوات و اولین از جلو نظام

کلاس 1/2

سخنرانی مدیر و ناظم و خواندن قرآن و دعای فرج و سرود ملی

وقتی وارد کلاس شدیم بچه ها سمت نیمکت ها رفتن

من و امیر مهدوی میز اول جلوی معلم

خانم عظیمی معلمی که بعد از مادرم مهربون ترین زن دنیا بود 

مدرسه ی یاسر که بهترین مدرسه ی دنیا بود

هله هوله فروشی سر کوچه مدرسه که خوشمزه ترین آلو و لواشکای دنیا رو داشت

اولین روز مدرسه ماندگارترین خاطره ی من


نظرات 17 + ارسال نظر
behnam جمعه 14 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 19:01 http://bafry.blogsky.com

سلام دوست عزیز.وبلاگت جالبه.اگه شد عکس هم بهش اضافه کن.در ضمن اگه تونستی یه سری بهم بزن.برای تبادل لینک هم آمادم.

سلام
نصف مطالب وبلاگم که عکسه
چشم حتما

محبوبه شنبه 15 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 10:27 http://mzm70.blogsky.com

سلام
برای منم بهترین دوران عمر زندگیمه

سلام
یادش بخیر...

مریمi شنبه 15 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 14:04

آآآآآآآآآآ
!!!!!!!!!!!!!
بچه چندمی؟
چطور انقد دقیق یادته؟!!!
من کلاس اولمو اصلااااااااااا یادم نیس.
البته همون بهتر که یادم نیس .من از ابتدایی متنفرم .حاضر نیستم دوباره برم کلاس اول!

بچه ی اول
یادمه دیگه
ولی در عوض من عاشق اون دوران زندگیمم .
روزگار خیلی خوبی بود

فاطمه دوشنبه 17 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 01:19

یادش بخیر چقد میچسبید همین هله هوله ها.فک کنم بچه آرومو مثبتی بودی نه؟ بر عکسه من شر بودم هر روز از مامانم کتک میخوردم

آره تازه کلی هم مادرم دعوام میکرد که هله هوله نخرم ولی نمیشد .
کتک مادر که همش خاطره است . من دم دمی بودم ولی در کل بچه ی مظلوم و ساکتی بودم برعکس الان
الان بیشتر کتک میخورم تا اون موقع

مریمi سه‌شنبه 18 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 01:30

شیطونی او .هله هوله خریدنم منم داشتم.باحال بود .منظور من درس خوندن تو دبستان بود.

چاکریم . من تو مدرسه سوگلی معلمام بودم

قیچی چهارشنبه 19 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 00:56

ای جانم
مدرسه ی یاسر می رفتی؟
همینی که توو دستغیبه؟
من عدالت میرفتم کوچه مدرسه...هاشمی
محمد الان کجایی؟ تهرانی؟
خبر بده ببینیمت.

آره داش حسین
همون که بغل پارک هاشمیه
ایول عدالت . داداشم اونجا میرفت
فعلا که اصفهان مشغول کارآموزیم مثلا .
آره به شدت پایم . اگه اومدم تهران حتما خبر میدم از نزدیک زیارتتون کنم داش حسین .

تینا شنبه 22 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 22:12 http://darone-man.blogsky.com

ای بابا یادِ مدرسه افتادم :(
دلم تنگ شده واسش
واسه جَوش
واسه بچه هاش
واسه دبیراش
...
:(

منم بسیار دلتنگشم

صادق (فرخ) یکشنبه 23 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 01:14 http://dariyeh.blogsky.com

محمد عزیز سلام
خیال نکن از تو دور ماندم . اینک با یادآوری کودکیهایت و اولین روز مدرسه کودکیهایم را برایم زنده کردی .
امان از کودکی که می رود و خوشی هایش را برای همیشه از ما دریغ میکند .

سلااااااااااااااااام به عمو فرخ خودم
شما عزیز دل منی .
واقعا امان از این عمر که بدون کوچکترین ملاحظه ای به سرعت میگذره .

نگین دوشنبه 1 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 09:19

چ قد خوب یادته
جات خالی من امسال نیز این حس رو تجربه کردم

ماشاا... پس خیلی اینکاره ای
قرار و مدار و . . . اینا !

امید هم آرزوی موفقیت واسه تو داره آخه این چ حرفی بود که زدی ؟؟
موفق باشه و نباشه به من و تو ربطی نداره عزیزم

واقعا ک

آره اون زمانا رو خوب یادم مونده چون خیلی دوسش دارم . بهترین سال زندگیه من سالی بود که پیش دانشگاهی بودم . با هم کلاسیام که هنوزم از صمیمی ترین دوستام هستن چه کارها که نکردیم . امیدوارم تو هم مثل من سال خیلی خوبی رو بگذرونی .
نه حالا اونقد . ولی خب چه روزهای خوبی بود که دیگه تکرار نشد
حالا یه چی گفتم من
آقا مگه بده واسه یه هموطن تو اون ور آب آرزوی موفقیت داشته باشم ؟
من برای همه آرزوی موفقیت می کنم

شلم شوربا دوشنبه 1 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 11:29 http://nimarasi.blogfa.com

بوی کیف نو . بچه هایی که سر کلاس دلشان برای خانه تنگ میشد .........یادش به خیر

ای جان ...
بوی کیف نو و بوی لوازم تحریری که میگرفتیم
دلتنگی برای خانه هم که هنوز همراهمه
یادش بخیر ...

محبوبه سه‌شنبه 2 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 09:41 http://mzm70.blogsky.com

سلام من یه سوال تو وبلاگم پرسیدم و منتظر حضورت هستم

همین الان اومدم

محبوبه چهارشنبه 24 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 11:58 http://mzm70.blogsky.com

تو اولین روز مدرسه غرق شدیا!!!!!!
منتظر آپ جدیدت هستم
راستی سلام


آره این غرق شدن رو دوست دارم
حتما
راستی علیک سلام

قیچی یکشنبه 26 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 20:35

آقا دوماه شد
آپ نمیکنی آیا؟؟؟؟؟؟؟؟

حسین جون من واقعا شرمندتم . عدم دستیابی به اینترنت باعث شد یه چند وقتی نتونم از حضورتون استفاده کنم برادر . ولی خداییش به یادت بودم .

عسل سه‌شنبه 28 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 14:00 http://kaqaz-cherknevis.blogfa.com/

آخیییی وقتی محمد کوچولو بود

اینجوری بودم همش

آرام جمعه 8 دی‌ماه سال 1391 ساعت 17:06 http://ghasam.blogsky.com

من که روز اول مدرشه رو اصلا یادم نیست !
ولی دوران ابتدایی رو یادمه!
خیلی خوب بود!

دوران ابتدایی یه جورایی خاص ترین دوران زندگیه

ناهید کوچولووو جمعه 6 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 12:22

همه ی دوران خاصه ، پیر شدی میگی دوران جونی عجب دورانی بود .. دیگه ابتدایی رو یادت نیست

آره همه ی دوران خاصه . ولی همیشه اولین ها خاصترین بوده
ایشالا آلزایمر نگیرمو یادم بمونه

سارا شنبه 1 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 18:19 http://etefagheghashang.blogfa.com

ای بابا..
ما یادمون نمیاد دیشب شام چی کوف کردیم دادا
چطو اینارو یاته؟؟

چیکار کنیم ما اینیم دیگه ;)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد