میگم تا چشت در آد

نتایج نظرسنجی ها در قسمت شناسنامه

میگم تا چشت در آد

نتایج نظرسنجی ها در قسمت شناسنامه

سیب استاد حمید مصدق

تو به من خندیدی

و نمی دانستی

من به چه دلهره از باغچه همسایه

سیب را دزدیدم 

باغبان از پی من تند دوید 

سیب را دست تو دید 

غضب آلوده به من کرد نگاه . 

سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک 

و تو رفتی و هنوز , 

سالهاست که در گوش من آرام , 

                                              آرام 

خش خش گام تو تکرار کنان ,  

می دهد آزارم 

و من اندیشه کنان 

غرق این پندارم

     که چرا , 

                 باغچه خانه کوچک ما 

                                               سیب نداشت . 

بوی سیب

باز مث ابرا کسلم

غصه نشسه رو دلم

می‌گن بازم شهید میاد

یه عالمه، خیلى زیاد

دسته گلاى بی‌زبون

گمشده‌هاى بی‌نشون

یه ریزه خاکسترشون

دو حلقه انگشترشون

یه تیکه استخون سر

یه شاخه گل، یه بال و پر

یه دکمه پیرهنشون

یه ذره خاک تنشون

تابوتاى یه اندازه

تو هر کدوم یه سربازه

ابره که بر تن می‌زنه

باده که شیون می‌زنه

تابوتا خیس آب مى‌شن

دسته گلا خراب می‌شن

می‌پیچه تو شهر و دهات

عطر و سلام و صلوات

اى مادراى مهربون

بچه‌هاتون‌، بچه‌هاتون

دسته گلایى که دادین

به کربلا فرستادین

حالا با تابوت اومدن

با بوى باروت اومدن

سر ندارن، پا ندارن

چشم تماشا ندارن

مادرا از خدا مى‌خوان

با گریه و دعا می‌خوان

تابوتا رو باز بکنن

بچه‌هارو ناز بکنن

هرکجا اسپنده و دود

تا کور بشه چشم حسود

اما بویى عجیب میاد

بو کنی بوی سیب میاد

می‌گن کسى که پا بشه

زائر کربلا بشه

سر به بیابون بذاره

تو عاشقى جون بذاره

اونجا که آفتاب می‌شینه

باغ گل سیب می‌بینه

بچه‌هاى نجیب من

باغ گلاى سیب من

رو عشقتون پا نذارین

 حسینو تنها نذارین 

 

 

 

تمدن ایران به تاراج می رود

 برگرفته از medjai.anzaliblog.com

 از دو  سال پیش که پخش سریال تاریخی افسانه جومونگ از شبکه سه شروع شده،پرببینده ترین سریال در ایران محسوب میشه.اما باید توجه داشت چیزی که این سریال رو جذاب کرده،سواره نظام زره پوش (هان) و ساختن شمشیرهای مقاوم  توسط موپال مو(رئیس آهنگرهای جومونگ)،تیراندازی جومونگ از هر طرف حتی با سه تیر(که دروغی بیش نیست) است.

   بدبختانه عدم شناخت نسل امروز نسبت به تاریخ باشکوه ایران باعث شده است که بسیاری از داشته های خویش را در دستان دیگران ببینیم و لذت هم ببریم !

  در سریال افسانه جومونگ،سربازان هان دارای سواره نظام زره پوشی اند که تیرهای دیگر کشورها به اونا نفوذ نمی کنن. 

 در تاریخ جهان،همه ی اسناد تاریخی که به دست اومده نشون میده که سواره نظام زره پوش تا اغاز قرون وسطی فقط مخصوص ایرانیان بوده و تا اون زمان در دنیا هیچ کشوری نتونسته بود اونارو بسازه.در قرون وسطی اروپاییان از طرز ساختش آگاه شدن و شوالیه ها از این زره استفاده می کردن.جالب اینکه در ایران به این سواره نظام ها،سواره نظام زره پوش می گفتن و در بقیه جاها سواره نظام آهنین.نامی که دقیقا بر سواره نظام کشور(هان) نهاده شده.   

فکر می کنم  چون هان با اشکانیان همسایه بود زره های ایرانیان اولین بار بود که در جهان اختراع شده بودند،کره ای ها اومدن تحقیق کردن و میراث همسایه ی هان یعنی ایران رو دزدیده اند.

   در تاریخ جهان باستان،ساخت اولین شمشیرهای فولادی به دست ایرانیان در زمان سلسله ی اشکانیان انجام شد؛در حالی که در سریال جومونگ ساخت شمشیرها اول به دست هان ها و بعد توسط گوگوریو انجام میشه.در حالی تا پایان سلسله  ی اشکانیان هیچ کشوری در جهان نتونسته بود شمشیری نظیر اون رو بسازه.بعد از اشکانیان،یعنی در زمان ساسانیان،شمشیرهای پیشرفته تری نسبت به شمشیرهای دوره ی اشکانیان ساخته شد که در دنیا نظیر نداشتند و عامل پیروزی ایرانیان در جنگ ها با دشمنانشان بخصوص رومیان بود.

   دوستان همه ی این چیزهایی که گفتم نوشته ی خود ایرانیان نیست،بلکه این اسناد از نوشته های مورخان معتبر رومی مثل پلوتارک و ... اقتباس شده.در ادامه چندتا از این نوشته هارو مطرح می کنم.

   در تاریخ جهان باستان هیچ کشوری مثل تیراندازان دوره ی اشکانی ،تیراندازان ماهری نداشتند.تیراندازان دوره ی اشکانی که سوارکانی چابک هم بودند،در جنگ ها به شیوه ی جنگ و گریز وارد میدان می شدند و از همه طرف به سپاهیان دشمن حمله ور می شدند.اما این سواره نظام سبک اسلحه هرگز با دشمن از نزدیک درگیر نمی شدند و به هنگام نزدیکی سربازان دشمن از آن ها دور می شدن و سربازان دشمن که فکر می کردند دارن فرار می کنند،دست به تعقیبشان می زدن؛اما چون این سوارکاران به هر طرف پخش می شدند،به هنگام فرار موجب پراکنده شدن و از هم پاشیدن سپاه دشمن می شدند و مهم ترین ویژگی که موجب میشد دشمن شکست بخورد تیراندازی از پشت بود که سربازان کشورهای دیگر بخصوص رومی های قدرتمند و مغرور،تجربه  ی اون رو نداشتند. 

از جومونگ می گذریم،میریم سراغ سریال امپراتور بادها(جومونگ 2).وقتی جومونگ گوگوریو رو تاسیس کرد،نسل های جومونگ به مدت 700 سال بر کره فرمانروایی می کردند.کره ای ها هم حالا دارن سریال های این سلسله رو می سازند که تا الان سه سریالشو تموم کردن.(جومونگ 1 و 2 و 3)

     

       عزیزانی که سریال امپراتور بادهارو دیدن،خودشون می دونن وقتی جنگ بین بویو و گوگوریو در زمان شاه یوری (پسر جومونگ) شروع میشه،شاه تسو،شاه بویو، سلاح جنگی میسازه که عامل پیروزیش در جنگ اول میشه.این سلاح همان ارابه جنگیه که شاه تسو افتخار اختراع اونو به مردم بویو می دونه.این کره ای ها برای اینکه به (دروغ) نشون بدن که تمدن پیشرفته ای نسبت به سایر ملل دارن،بارها به تاریخ و میراث ایرانیان دستبرد زده اند.مثلا در سریال جواهری در قصر همان طوری که سریال نشون میده یانگوم اولین سزارین رو انجام میده.در حالی که 16 قرن قبل از یانگوم،این عمل رو در ایران انجام می دادن.

     

    برمی گردیم به سریال امپراتور بادها.وقتی این ارابه ها ساخته میشن مهم ترین قسمت سریال یعنی جنگ با گوگوریو که منجر به شکستش میشه،شروع می شود 

سلسله ی هخامنشیان حدود 5 قرن!!!! قبل از گوگوریو در ایران حکومت می کرد.در اون زمان کوروش کبیر که مشغول جنگ با دشمنان ایران بود،در بیشتر جنگ هاش پیروز میشد.عاملی که موجب برتری ایرانیان بود،ساخت ارابه های جنگی داس دار،گردونه ها و سپاهیان فیل سوار (که موجب ترس و وحشت دشمنان میشد)بود. ارابه های جنگی رو در جهان اولین بار در زمان کوروش ساختن که در هنگام جنگ سپاهیان دشمن رو تارومار می کردند و صفوف دشمن رو بهم می ریختند.این ارابه ها چرخ های محکمی داشتن که در دو انتهای محور چرخها دو داس آهنی به پهنای دو «ارش» رو به پایین و درست در زیر آن‌ها دو داس دیگر رو به بالا نصب کرده بودند که در موقع تاخت ارابه‌ها این داس‌ها به هر چیزی که برمی‌خوردند از هم می‌شکافتند.این ارابه ها چنان وحشتی در جنگ برای دشمن ایجاد می کرد که تعداد زیادی از ابتدای جنگ فرار می کردند.داس های این ارابه ها چنان تیز بودند که به هنگام برخورد با سر سربازان،سرشان از بدنشان جدا می کرد و به علت تیزی بسیار این داس ها،سربازان حتی فرصت نمی کردن چشم هایشان را ببندن و چشم های اونا باز می ماند.  

برمی گردیم به سواره نظام زره پوش.اسناد تاریخی در مورد ساخت این زره ها نخستین بار در جنگ کارهه (حران) توسط رومی ها نوشته شد.در ادامه به جنگ حران می پردازیم . 

در 16 اردیبهشت سال 53 قبل از میلاد،در زمان پادشاهی  ارد دوم،دو سپاه ایران و روم در کارهه رودرروی یکدیگر گرفتند.

امپراتوری روم در آن زمان توسط سه فر ادره می شد:پومپه،ژولیوس سزار و کراسوس.هر یک از افراد مذکور در جنگ های بسیاری با دشمنان روم پیروز شده بودند و روم را بین خود تقسیم کرده بودند.رومیان که بعد از این جنگ ها به خود مغرور شده بودند و فکر میکردند در دنیا همتایی ندارند،با 43000 نفر دست به حمله به ایران زدند.ارد پادشاه ایران،سورنا فرمانده دلیر ایرانی رو با 10000 نفر به مقابله با کراسوس فرستاد.دوستان رقم ها رو مقایسه کنید 10000 نفر در مقابل 43000 نفر.از 10000 سرباز ایرانی 9000 نفر سوارکار بودند.

 در ابتدا ایران نماینده ای نزد کراسوس فرستاد تا از جنگ دست بردارد .اما کراسوس با غرور جواب داد:پاسخ پادشاه ایران رو در سلوکیه پاسخ خواهم داد. سفیر و نماینده سورنا پس از این سخن کراسوس تبسم کرد و کف دست خود را به کراسوس نشان داده و گفت: هرگاه روی این کف دست ممکن است مو در آید، شما نیز به شهر سلوکیه می‌توانید داخل شوید و جواب پادشاه ایران را بدهید.

   بعد از این ارد وارد ارمنستان شد و اونو فتح کرد.اما سپاه ایران کراسوس رو با جنگ های چریکی به حران کشاند.

بالاخره جنگ اصلی در حران شروع شد.کراسوس بلافاصله دستور تشکیل تستودو(دژهای انسانی مربع شکل) به سربازانش داد.ایرانیان طبل های جدیدی ساخته بودند و درون آن ریگ هایی گذاشته بودند که موجب رمیدن اسب های رومیان میشد.در این لحظه سواره نظام سبک اسلحه (تیراندازان) وارد میدان جنگ شدند.این سواره نظام کمان های بزرگ جدیدی داشتند که هم برد بیشتری داشتند و هم با اونا می تونستند پاهای سربازان پیاده نظام رومی رو که تستودو تشکیل داده بودند هدف گرفته و زخمی کنند.پس از کمی جنگ رومی ها با این تیرها محاصره شدند و سواره نظام زره پوش که سلاح های رومیان و تیرهای اونا به زره ها اثر نمی کرد،موجب کشته شدن بسیاری از رومی ها شد.سواره نظام سبک اسلحه که به طور پراکنده و نامنظم می جنگیدند بسیاری از رومیان رو به خاک افکندند و وقتی سواره نظام رومیان به دنبال اونا می اومد،این سرباز ها پراکنده شده و موجب از هم پاشیدن سپاه رومیان می شدند.در این جنگ این تیراندازان حتی می تونستند به هنگام فرار از عقب هدف بگیرند و رومی هارو بکشند؛و وقتی تیرها تموم میشد فورا به عقب برمی گشتند،تیر برمی داشتند و دوباره به جنگ برمی گشتند.این تیرها به همراه آب و غذا برای سربازان توسط شترها آورده میشد.ولی چون رومیها تدارکاتی نداشتند،تشنگی بر اونا غلبه کرده بود.سربازان ایرانی با تاکتیک خاصی عوض میشدند تا سربازان خسته استراحت کنند و بعد از استراحت دوباره به جنگ برمی گشتند.

 کراسوس که دید ایانیان تیرهایشان تموم شدنی نیست و هرگز خسته نخواهند شد،پسرش رو برای شکست محاصره فرستاد که سپاه پسرش بلافاصله به وسیله ی سواره نظام زره پوش و تیراندازان نابود شد و پسرش هم کشته شد.سر پسرش رو بریدند و بر نیزه زدند تا رومی ها ببینند.بعد از این نماینده ی سورنا و بعد خودش به چادر کراسوس اومد و از او خواست که صلح کند.کراسوس از سورنا یه اسب خواست و سورنا یک اسب مخصوص به او داد.بعد کراسوس با سورنا روانه اردوی ایران شد تا باهم مذاکره کنند.اما رومیان خیال کردند که می خواهند کراسوس رو اسیر کنند و یکی از سرداران رومی چند نفر از ایرانیان رو کشت که جنگ کوچکی درگرفت و کراسوس در این نبرد کشته شد.

در این جنگ 20000 از رومی ها کشته شدند و 10000 نفر  اسیر و 4000 نفر زخمی شدند و تعداد کمتر از 5000 نفر موفق به فرار شدند.در حالی که تلفات ایرانیان بسیار اندک بود و می توان گفت که تلفاتی نداشتند.

تمنا

یه روز اومدی مث موج دریا 

بوی پیرهنت مث خواب و رویا 

سایه های ما رو شنای ساحل  

پا به پا , بی صدا , غرق تمنا

 

یه روز اومدی , تو سکوت سردم 

سر به راه شد این , دل دوره گردم  

حالا چی شده که میخوای جدا شی  

چی شده , تو بگو من چه کردم ؟ 

  

حالا باز من و نسیم و موج دریا 

میمونیم بدون تو غریب و تنها 

به خدا بی تو یه صدف شکستم , به خدا  

 

دوباره تو باد , موهاتو رها کن 

منو راهیه , شب قصه ها کن  

میمرم واسه , تب تند لب هات  

دوباره , زیر لب , اسممو صدا کن  

 

اشکمو پاک کن , از گونه ی من 

سر بذار بازم , روی شونه ی من 

منو سیاه کن , با دروغ تازه  

بگو که , میگیری , بهونه ی من  

 

حالا باز من و نسیم و موج دریا 

میمونیم بدون تو غریب و تنها 

به خدا بی تو یه صدف شکستم , به خدا  

کم بودن یا نبودن , مسئله این است

گاهی باید کم باشی , تا کم بودنت حس شه 

نه اینکه اصلا نباشی , تا نبودنت عادت شه

دلگیر دلگیرم از او

دلگیر ِ دلگیرم از او، از او و آینه هایش

آن خودپسندی که دل را، خون می کند ادعایش

او سر به بالا و مغرور، غافل از اینکه همیشه

مردی علیرغم مردی، افتاده بر دست و پایش

از خیر عشقش گذشتم، ماندن برایم عذاب است

وقتی که فرقی ندارد، بود و نبودم برایش

احساس تلخی ندارم، هر چند وقت وداع است

....شاید که شیرین شود عشق، در آخرین لحظه هایش 

 

 

 

تقدیم به بالام , بالام بالامه ,کی میگه بالام بالام نیست ؟ بدونه سخت در اشتباهه چون بالام  بالامه  

 .اینا به زبان بالامیه , فقط چند نفر تو دنیا به این زبان صحبت میکنن .

زیگورات چغازنبیل, معبدگاهی به وسعت تاریخ

زیگوراتها بناهای خشتی توپری بوده‌اند که به شکل پلکانی ساحته می‌شدند همچون موجود زنده‌ای که از خاک آفریده شده و به سوی آسمان پیش می‌رود. موقعیت قرارگیری آنها به شکلی بوده که چهار گوشه آنها رو به چهار جهت اصلی باشد. عمدتا ۳، ۵ یا ۷ طبقه با ارتفاع تا ۱۰۰ متر که سر برافراشته‌اند و از رنگ سیاه در طبقه پایین به رنگ طلایی در بالاترین طبقه می‌رسند. بر روی بدنه زیگوراتها معمولا نوشته‌هایی برای معرفی بنا، توضیح علت ساخت و بانی و سازنده آن حک میشده که وسیله ارتباط با زمانهای تا ۵۰۰۰ سال قبل را برایمان میسر کرده‌است

.

امروزه نیز سازه‌های شبیه زیگورات در معماری مدرن مشاهده می‌گردند

.

بزرگترین و سالمترین زیگورات باقی مانده جهان زیگورات چغازنبیل (زنبیل وارونه) است که توسط اونتاشگال پادشاه عیلامی برای خدای اینشوشیناک حدود ۱۲۵۰ سال قبل از میلاد، در ۴۲ کیلومتری جنوب شرقی شهر باستانی شوش ساخته شده‌است. این زیگورات با ابعاد ۱۰۳در۱۰۳ متر و به بلندای ۵۲ متر در ۵ طبقه ساخته شده بود که اکنون ۲۵متر از آن باقی مانده‌است

.

هر ساله مردمان زیادی از شوش، شوشتر و دزفول جهت انجام مناسک عبادی خاص به این مکان می‌آمده‌اند. در اطراف زیگورات و دشت پهن و زیبای مجاور دز مقیم می‌شدند. در روز مراسم، خدایان موجود در معبد که با هدف یگانگی و یکپارچگی مردم در این مکان گرد آمده بودند را خارج، تا رود دز حمل و سپس با قایق به بالادست رود، جایی که لوله‌های سفالین آبرسانی به منطقه یافت شده می‌بردند و از آنجا پیاده به زیارتگاه باز می‌گرداندند. طی طریق مسیری حدود ۱۰ کیلومتر احتمالا در یک روز که شاید بتوان آنرا "حج عیلامی هاً نامید

.

زیگورات دارای طبقات مجزا بوده که راههای دسترسی متفاوت دارند و اجازه ورود به هر طبقه از دروازه ورودی آن مشخص بوده‌است. وجود طاقهای گهواره‌ای در پلکانها و راهروها، ساخت یک سیتم پیشرفته آبرسانی و تصفیه آب جهت شرب عبادتگران، وجود آفتاب سنجهای آجری جهت رصد و استخراج تقویم آفتابی و تعییین اعتدالهای بهاری و پاییزی و انقلابهای تابستانی و زمستانی و تعیین فصلها، متن مشترک نقش بسته بر روی تعداد زیادی از ۵۰۰۰ آجر نوشته دار و امکان چیزی شبیه به صنعت چاپ در آنها، کشف حیوانی به شکل گاو نر نسبتا بزرگ از جنس سفال لعابدار مسلح شده با مفتولهای فلزی که عنوان نگهبان یکی از دروازه‌ها را داشته، کلونها و لولاهای در و پاشنه‌های سنگی، مهره‌هایی از جنس خمیر شیشه و انگشتر مفرغی با روکش طلای قلم زنی شده، وجود سکوهایی که محراب، قربانگاه، پایه مجسمه و یا تریبون سخنرانی خوانده شده‌اند از جمله شگفتیهای این معبد زیبای تاریخی است که با جلوه طبیعت اطراف و مناظره ماه و خورشید به هنگام غروبش از عزیز ترین مکانهای سرزمین گرانقدرمان است 

    

تلفن

 گوشی رو بردار که میخوام فاصله رو گریه کنم

گوشی رو بردار خسته از بوق های این تلفنم

گوشی رو بردار که بگم خاطره هام کهنه شدن
نباید اینجوری میشد قصه عشق تو و من
گوشی رو بردار تا بگم تا ته خط خرابتم
هنوز کنار این سکوت منتظر جوابتم
صدای زنگ تلفن میگه منو یادت میاد
من همونم که عمرم رو
چشمای تو داده به باد
صدای زنگ تلفن
می پرسه سهم من کجاست
گناه این در به دری
به گردن کدوم ماست؟
گوشی رو بردار که می خوام باز با خودم حرف بزنم
تو که میدونی این ور
زنگای نصف شب منم
گوشی رو بردار تا بگم
دلم بازم تنگه برات
بزار هوای خونمون تازه شه از رنگ صدات
یه تلفن گریه دارم
یه عالمه حرف حساب
خودت بگو که این سؤال تا کی می مونه بی جواب