این مثل از مصراع دوم بیت مشهور دهخدا است :
ابلیس کی گذاشت که ما بندگی کنیم یکدم نشد بی سر خر زندگی کنیم
زمان مورد استفاده :
وقتی کسی یا کسانی بی موقع مزاحم زندگی دیگری باشند.
و اما در توجیه مثل حکایتی عامیانه نقل کرده اند :
گویند مرد مومنی سوار بر خر , از دهی به ده دیگر می رفت . در میان راه عده ای جوانان که سر از باده ی ناب , گرم داشتند , راه بر او گرفتند و یکی از آنها جامی پر از شراب بر او تعارف کرد , مرد استغفرالله گویان آنان را از این عمل زشت بازداشت , ولی جوانان دست بردار نبودند و مرتب براو شراب تعارف می کردند . بالاخره یکی از آنان تهدید کرد که در صورتی که شراب نخورد , او را خواهد کشت .
چون حفظ جان بهر صورت لازم است, مرد با اکراه جام شراب را در دست گرفت و رو به آسمان کرد و گفت : خداوندا خودت آگاهی که من از روی اجبار و فقط برای حفظ جان خود این شراب را میخورم
و همینکه خواست جام را به لبان خود نزدیک کند , خرش با تکان دادن شدید سرش , جام را به زمین ریخت . جوانان خندیدند و مرد با دلخوری گفت : پس از عمری خواستیم شراب حلالی بخوریم که این سرخر نگذاشت .
لا به لای این خطوط سیاه و سفید چی میبینید ؟
با کمی فاصله گرفتن از مانیتور بهتر میتونی ببینیش .
.
.
.
.
.
.
.
.
.
برگرفته از وبلاگ دوست عزیز alirezabgp.blogfa.com
یه روز اومدی مث موج دریا
بوی پیرهنت مث خواب و رویا
سایه های ما رو شنای ساحل
پا به پا , بی صدا , غرق تمنا
یه روز اومدی , تو سکوت سردم
سر به راه شد این , دل دوره گردم
حالا چی شده که میخوای جدا شی
چی شده , تو بگو من چه کردم ؟
حالا باز من و نسیم و موج دریا
میمونیم بدون تو غریب و تنها
به خدا بی تو یه صدف شکستم , به خدا
دوباره تو باد , موهاتو رها کن
منو راهیه , شب قصه ها کن
میمرم واسه , تب تند لب هات
دوباره , زیر لب , اسممو صدا کن
اشکمو پاک کن , از گونه ی من
سر بذار بازم , روی شونه ی من
منو سیاه کن , با دروغ تازه
بگو که , میگیری , بهونه ی من
حالا باز من و نسیم و موج دریا
میمونیم بدون تو غریب و تنها
به خدا بی تو یه صدف شکستم , به خدا
البته هر سه حماقت رو به حد اعلی رسوندن . ولی یه نظر به اون شخص ثالث بندازین .
من موندم اگه طرف در معرض سقوط قرار بگیره , این بابا میتونه بگیردش ؟!
من که فکر نمیکنم .
.
.
.
.
.
.
.
.