این مثل از مصراع دوم بیت مشهور دهخدا است :
ابلیس کی گذاشت که ما بندگی کنیم یکدم نشد بی سر خر زندگی کنیم
زمان مورد استفاده :
وقتی کسی یا کسانی بی موقع مزاحم زندگی دیگری باشند.
و اما در توجیه مثل حکایتی عامیانه نقل کرده اند :
گویند مرد مومنی سوار بر خر , از دهی به ده دیگر می رفت . در میان راه عده ای جوانان که سر از باده ی ناب , گرم داشتند , راه بر او گرفتند و یکی از آنها جامی پر از شراب بر او تعارف کرد , مرد استغفرالله گویان آنان را از این عمل زشت بازداشت , ولی جوانان دست بردار نبودند و مرتب براو شراب تعارف می کردند . بالاخره یکی از آنان تهدید کرد که در صورتی که شراب نخورد , او را خواهد کشت .
چون حفظ جان بهر صورت لازم است, مرد با اکراه جام شراب را در دست گرفت و رو به آسمان کرد و گفت : خداوندا خودت آگاهی که من از روی اجبار و فقط برای حفظ جان خود این شراب را میخورم
و همینکه خواست جام را به لبان خود نزدیک کند , خرش با تکان دادن شدید سرش , جام را به زمین ریخت . جوانان خندیدند و مرد با دلخوری گفت : پس از عمری خواستیم شراب حلالی بخوریم که این سرخر نگذاشت .
پر خلوص مهمانت شدم بی آنکه خری را بیدار کنم یا سری از خری عاریه بگیرم . . .
سلام


جالب بود ٬در این ساعت مطلبی اموزنده نیز یاد گرفتیم...
همی دوس داشتی پش ما هم بیا...
عالی بود.....
قابلی نداشت
سلام سلام
.
سرخر باش صاحب زر باش
ریدی با این تفسیرت ! خاک بر سرت کنند بی سواد!
ابلیس کی گذاشت ما بندگی گنیم
بابندگان اهل صفا زندگی کنیم
باتوسن مرادخرامان بسوی دوست
باامن وبی هراس رانندگی کنیم
"باستانی"
بسیار عالی